حزب همبستگی اسلامی ایران

عمرالبشیر و به اصطلاح "جمهوری" ها

جالب اینکه همه در انتخابات یا رفراندوم های متعدد و متوالی تایید و پیروز می شوند اما ناگهان با سیل اعتراض و انقلاب روبه رو می شوند. لغو محدودیت انتخاب بیش از دو دوره متوالی ریاست جمهوری، سرآغاز استحاله جمهوریت و سوءاستفاده از انتخابات برای مادام العمری رئیس کشور است.

 

خبرهای رسیده نشان می دهد پس از ماه ها و سال ها اعتراضات سیاسی در سودان که در یک هفته اخیر به اوج خود رسید، ارتش مداخله و عمرالبشیر رئیس جمهوری را برکنار کرده است. این برکناری با سکوت تایید آمیز احزاب و گروه های سیاسی و استقبال معترضین روبه رو شد.

 

ژنرال عمرالبشیر 30 سال قبل، در کودتایی در سودان، قدرت را به دست گرفت و سپس در انتخابات متوالی ریاست جمهوری، در این سمت باقی ماند. وی در این مدت، از برگزاری انتخابات واقعی خودداری می کرد؛ قدرت را در انحصار خود داشت و احزاب وفعالان سیاسی و رسانه های ناهمسو را سرکوب و تضعیف کرد.

 

کودتای سودان باعث شد یکی دیگر از سران مادام العمر در یک به اصطلاح “جمهوری ” از کار برکنار شود.

 

چرا می گوییم “به اصطلاح جمهوری”؟

 

زیرا این کشورها با انحصارطلبی یک نفر یا یک حزب یا یک مجموعه، برخلاف معنی نظام “جمهوری”، قدرت را در انحصار خود می گیرند و از واگذاری قدرت به افراد منتخب واقعی مردم و اجرای اراده و نظر مردم در اداره کشور، جلوگیری می کنند.

 

عمرالبشیر و به اصطلاح

 

این در حالی است که هدف از برپایی نظام جمهوری در کشورها، حاکمیت مردم و اراده مردم از طریق منتخبان واقعی جمهور (مردم) و اعمال اراده آنهاست.

 

چند روز قبل از این هم در یک به اصطلاح جمهوری دیگر یعنی “جمهوری دموکراتیک مردمی الجزایر” یک رئیس جمهوری که برای حکمرانی مادام العمری تلاش می کرد ناکام ماند و پس از هفته ها اعتراضات مردمی، با فشار جدی ارتش، مجبور به کناره گیری از قدرت شد.

 

عبدالعزیز بوتفلیقه که چهره ای خوشنام در انقلاب کسب استقلال الجزایر از فرانسه و سپس پایان دادن به جنگ داخلی خونین این کشور بود حتی با وجود سکته مغزی و از دست دادن توانایی های جسمی لازم برای اداره کشور، کرسی ریاست کشور را ترک نکرد مگر با اعتراضات مردمی علیه “دوره پنجم” ریاست جمهوری اش و تهدید تحقیرآمیز فرمانده ارتش.

 

بوتفلیقه 20 سال در راس قدرت الجزایر قرار داشت و در این مدت با تغییر غیردموکراتیک قانون اساسی، محدودیت بیش از 2 دوره متوالی ریاست جمهوری برای افراد را حذف کردند تا شخص بوتفلیقه و باند او (اصطلاح استفاده شده توسط فرمانده ارتش الجزایر) با سوء استفاده از انتخابات، برای سال های متمادی در راس قدرت باشند.

 

بهار عربی که از سال 2011 و با اعتراضات مردمی در تونس باعث شد یک رئیس جمهوری مادام العمر (زین العابدین بن علی) از قدرت کناره گیری و فرار کند همچنان ادامه دارد و موج آن این روزها بالاخره به الجزایر و سودان هم رسید.

 

در این باره می توان چند نکته را برشمرد:

 

1- می توان گفت بهار عربی در به اصطلاح جمهوری ها روی داد و رئیس جمهوری های مادام العمر را به زیرکشید یا با چالش های جدی روبه رو کرد.

 

جمهوری تونس – زین العابدین بن علی رئیس جمهوری تونس که حدود 20 سال در راس قدرت بود و در چند انتخابات یا رفراندوم متوالی، به عنوان کاندیدای پیروز، انتخاب شد.

 

جمهوری عربی مصر – حسنی مبارک رئیس جمهوری که حدود 30 سال در رفراندوم ها و انتخابات متوالی به عنوان رئیس جمهوری تایید یا انتخاب می شد

 

جماهیریه لیبی – معمر قذافی ۴۰ سال در جایگاه رهبر کشور (کلمه “جماهیریه” کلمه ابداعی شخص قذافی بود که می گفت به معنی سیستم حکومتی بالاتر و مترقی تر از “جمهوری” است)

 

عمرالبشیر و به اصطلاح

 

جمهوری یمن – علی عبدالله صالح ۳۰ سال در جایگاه ریاست جمهوری و انتخاب در انتخابات متوالی

 

جمهوری عربی سوریه – بشار اسد و پدرش حافظ اسد. حافظ اسد بعد از کودتا ۳۰ سال رئیس جمهوری بود و به جای انتخابات، رفراندم برگزار می شد. او در سال 2000 درگذشت و برخلاف جمهوریت،قدرت به پسرش بشار اسد رسید تا وی هم در رفراندوم ها و انتخابات متوالی، تاکنون در راس قدرت باشد.

 

جمهوری دموکراتیک خلق الجزایر – عبدالعزیز بوتفلیقه 20 سال در سمت ریاست جمهوری بودو در انتخابات متوالی، پیروز می شد.

 

جمهوری سودان – عمرالبشیر که پس از کودتا در ۳۰ سال پیش، سه دهه پیروز همه انتخابات بود.

 

تنها استثنا بحرین است که پادشاهی است و اعتراضات نیز علیه مادام العمری عموی پادشاه است. کسی که به صورت مادام العمر نخست وزیری را در کنترل خود دارد و نتیجه انتخابات پارلمانی نیز تاثیری در تشکیل کابینه ندارد.

 

پادشاهی بحرین خود را مشروطه می داند اما در عمل، مطلقه است و شخص پادشاه و خانواده حاکم همه بخش های کلیدی قدرت را در دست دارند و انتخابات پارلمانی،آزاد و دموکراتیک نیست و نتایج ان هم به دلیل موانع سیستماتیک، تاثیرگذار نیست.

 

یکی از اقدامات این افراد، تغییر جمهوری مردم به جمهوری فرد یا گروه است.

جالب اینکه همه در انتخابات یا رفراندوم های متعدد و متوالی تایید و پیروز می شوند اما ناگهان با سیل اعتراض و انقلاب روبه رو می شوند. لغو محدودیت انتخاب بیش از دو دوره متوالی ریاست جمهوری، سرآغاز استحاله جمهوریت و سوءاستفاده از انتخابات برای مادام العمری رئیس کشور است. این وضعیت در دوره حکمرانی صدام حسین در “جمهوری عراق” نیز قابل مشاهده بود.

 

2- در کشورهای عربی، تصمیم و نقش آفرینی ارتش نقش محوری و سرنوشت ساز در اعتراضات دارد.

 

در تونس، به دنبال شدت گرفتن اعتراضات مردمی، بن علی زمانی مجبور به فرار شد که فرماندهان ارشد ارتش به او هشدار دادند اگر از سمتش کناره گیری نکند مداخله خواهند کرد. تهدید غیرعلنی ارتش تونس تاثیرگذار بود. بن علی قبل از ریاست جمهوری یک پلیس بود.

 

در مصر، ارتش به عنوان یک نهاد به دنبال شدت گرفتن اعتراضات مردم در میدان التحریر قاهره، حسنی مبارک رئیس جمهوری و ژنرال سابق را برای استعفا تحت فشار قرار داد و مبارک هم پس از کناره گیری از قدرت، اداره کشور را به شورای نیروهای مسلح سپرد. شورایی که پس از اداره کشور به مدت حدود یک سال، علیه رئیس جمهوری قانونی و منتخب (محمد مرسی) کودتا کرد و چندی بعد با برگزاری انتخابات، وزیر دفاع با تعویض لباس به عنوان رئیس جمهور منتخب، ریاست جمعوری را آغاز کرد تا حسنی مبارک ۲ این بار با سرکوب بیشتر متولد شود و ارتش مصر همچنان قدرت را در اختیار داشته باشد و مرسی رئیس جمهور برکنار شده، محاکمه و اخوان المسلمین از حزب حاکم به گروه تروریستی تبدیل شود.

 

عمرالبشیر و به اصطلاح

 

در لیبی اما با آغاز اعتراضات علیه قذافی، ارتش و نیروهای امنیتی وارد سرکوب شدید و خونین معترضان شدند و حتی از سلاح سنگین، تیربار ضدهوایی و جنگنده ها علیه مردم استفاده کردند.

 

در نتیجه، ارتش دو پاره شد بخشی در کنار قذافی و بخشی علیه قدافی. اعترضات به جنگ داخلی نیروهای قذافی و انقلابیون تبدیل شد. با مداخله نظامی کشورهای غربی ارتش قذافی شکست خورد و حکمرانی ۴۰ ساله سرهنگ قذافی و ایده ها و برنامه های توهمی اش به پایان رسید.

 

در یمن، علی عبدالله صالح رییس جمهوری ژنرال ارتش بود و کنترل نیر‌وهای مسلح را در دست داشت. کناره گیری صالح از قدرت در پی اعتراضات گسترده مردمی و با فشارهای شورای همکاری خلیج فارس و راضی کردن صالح و ارتش، روی داد تا صالح بعد از حدود ۳۰ سال راضی به استعفا شود گرچه این رضایت واقعی نبود و به کمک ارتش دوباره تلاش کرد به قدرت برگردد.

 

در سوریه، ارتش در همه مراحل در کنار حکومت بشار اسد رئیس جمهوری و فرمانده ارشد نظامی قرار داشت و دارد.

 

در نخستین مراحل، ارتش و پلیس و نیروهای به سرکوب شدید و خونین معترضین اقدام کردند.

بخشی از معترضین هم به فعالیت های مسلحانه روی آوردند. بخش هایی از اعضای ارتش سوریه از این نهاد جدا شدند و ارتش آزاد سوریه را ایجاد کردند و با حمایت خارجی به جنگ با ارتش سوریه پرداختند با این حال ارتش دو پاره نشد.

 

اعتراصات در سوریه با ظهور گروه های تروریستی و افراط گرای اسلامی و داعش و گروه های مسلح منحرف و ماجرا به رویارویی دولت مرکزی با داعش و دیگر گروه های تروریستی تبدیل شد.

 

باقی ماندن ارتش در کنار بشار اسد عامل مهم و تاثیرگذار در موفقیت او و ادامه حضورش در جایگاه ریاست حکومت سوریه است.

 

در بحرین هم پادشاه (شیخ خلیفه) در راس نیروهای مسلح کشور قرار دارد. اکثر فرماندهان ارشد و کلیدی ارتش و نیروهای امینتی از خویشاوندان و اعضای خانواده حاکم یعنی آل خلیفه هستند. با ورود حمایت آمیز ارتش عربستان سعودی به جزیره بحرین برای پشتیبانی از حکومت منامه، نیروهای امنیتی و مسلح بحرین به شدت معترصان مسالمت جو را سرکوب کرد. اعتراضات ادامه دارد.

 

در الجزایر البته پس از هفته ها اعتراضات، زمانی که فرمانده ارتش لب به اعتراض گشود و علیه بوتفلیقه سخن راد او متوجه شد که زمان بلند شدن از کرسی ریاست جمهوری بعد از ۲۰ سال فرارسیده. در کمتر از ۲ ساعت بعد از سخنرانی فرمانده ارتش، نامه استعفا تقدیم شد در حالی که چند هفته به پایان دوره ریاست جمهوری اش باقی مانده بود.

 

در سودان نیز وقتی معترضین علیه عمرالبشیر با شلیک نیروهای امنیتی روبه رو شدند و در مقابل، ارتش درهای پادگان را باز کرد تا معترضان در امان بمانند عمرالبشیر باید متوجه شکاف در حاکمیت و تغییرات در ارتش می شد. با این اتفاق پیش بینی می شد اندک اندک باید خبرهای جدید از نقش آفرینی ارتش شنید تا بالاخره در سحرگاه روز پنجشنبه، با ورود شماری از افسران ارتش به ساختمان رادیو تلویزیون و خبرگزاری دولتی، حدس زده شد که کودتایی در کار است و تا ظهر حدس به یقین تبدیل شد.

 

همه این نمونه ها حاکی از آن است که ارتش نقش محوری را در معادلات و اتفاقات سیاسی کشورهای عربی بازی می کند و میزان موفقیت اعتراضات سیاسی علیه حکومت به ویژه راس حاکمیت بستگی به موضع ارتش دارد. حجم و نوع موضع گیری و نقش آفرینی ارتش هم با قدرت جامعه مدنی نسبت عکس دارد.

 

3- می توان الجزایر و سودان را مقایسه کرد. در الجزایر به دلیل وجود جامعه مدنی قوی تر، رسانه ها احزاب و تشکل های صنفی، ارتش صرفا به هشدار به رئیس جمهوری بسنده کرد و این هشدار موثر واقع شد و پس از کناره گیری بوتفلیقه، رییس پارلمان سرپرست ریاست جمهوری شد و دولت غیرنظامی ایجاد نشد در حالی که ارتش در دهه های قبل سابقه فعالیت شبه کودتا را داشت اما در سودان ارتش توانست کودتا کند و با تشکیل دولت نظامی، خود راسا اداره کشور را برعهده بگیرد.

 

همچنین می توان میان آخرین کودتای ترکیه و سودان مقایسه کرد که به دلیل جامعه مدنی قوی تر و مترقی ترکیه و احزاب قوی و رسانه های متعدد، به هنگام کودتا در ترکیه حامیان حزب حاکم به خیابان آمدند و احزاب مخالف هم یکصدا با کودتا مخالفت کردند اما در سودان حزب حاکم گرچه در همه انتخابات فرمایشی پیروز می شد اما از حمایت مردمی اش برخوردار نبود و حتی یک نفر به حمایت از آن به خیابان نیامد.

 

4- وقتی در سال 2011 بهار عربی از تونس راه افتاد و یکی یکی کشورهای عربی را فراگرفت و منجر به تغییرات و تحولات اساسی شد برخی چون مراکش درس عبرت گرفتند و با تقویت دموکراسی و باز کردن فضای سیاسی و رسانه ای و تقویت جامعه مدنی، احزاب مخالف اکثرا اسلامگرا را وارد قدرت کردند و اصلاحات دموکراتیک را شاهد بودند و برخی چون سران سودان و الجزایر، این حوادث را تنها برای همسایگان دانستند و بی اعتنایی کردند و از اینکه موج بهار عربی عبور کرده بدون اینکه آنها را از سریر قدرت به زیر بکشد شادمان بودند اما غافل از اینکه بهار آمدنی است حتی اگر چند سال طول بکشد و وعده تاریخ محقق می شود حتی اگر ژنرال پرقدرتی چون عمرالبشیر باشد که سرمست از قدرت، چوب دستی معروف را در هوا بچرخاند و در جمع هوادارانش ترانه های سودانی بخواند و برقصد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *