واقعا بیایم از نقدهای اجتماعی استقبال کنیم و برای آنها راهحل پیدا کنیم. کسانی که نقدهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارند، دلشان برای ایران میسوزد. دلشان برای مردم میتپد. آنقدر این جامعه درگیر سیاست شده است، آنقدر برخی منافع فردی را قربانی منافع ملی کردهاند، که کسی باور نمیکند، در گوشه کنار کشور هستند افرادی که دغدغه مردم دارند و نگران زندگی آنها به ویژه جوانان کشور هستند.
عصرایران؛مصطفی داننده- جالب است؛ وقتی روزنامه نگاران و نویسندگان از رفتن زنان به ورزشگاه، فیلتر شدن تلگرام و اینستاگرام و مسائلی از این قبیل، متهم میشوند به اینکه درد مردم را نمیشناسند، سریع به آنها برچسب فاصله با جامعه زده میشود. میگویند مردم نان ندارند و بعد اینها به فکر فیلترینگ هستند.
اما وقتی امامان جمعه در نماز جمعه، برخی چهرههای اصولگرا در تلویزیون، حرف از تلگرام و اینستاگرام میزنند و در مورد رفتن زنان به ورزشگاه سخنرانی میکنند، هیچ اشکالی ندارد. درست این زمان است که تلگرام تبدیل به دغدغه مردم میشود. دیگر کسی نیست که بگوید مردم نان ندارند بخورند و شما به فکر تلگرام و اینستاگرام هستید.
چرا شما بگویید و ما نگوییم؟
نمونه ساده این معنا را در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی میبیند. برخی فیلمها به خاطر چند دیالوگ و حرکات موزون سالها در توقیف میمانند اما برخی دیگر هم حرکات موزونتری دارند و هم دیالوگهای عبور کرده از خطوط قرمز بیشتری اما به راحتی اجازه اکران میگیرند و در بهترین سینماها پخش میشوند.
این برخورد نشان میدهد که دغدغهها براساس نظر امامان جمعه و تلویزیون مشخص میشود. گاهی نان دغدغه است و گاهی تلگرام.
نمازجمعههای اخیر ایران را ببیند. اکثر امامان جمعه از تلگرام حرف زدند. باور کنید اگر در همان روز نویسندگان از تلگرام مینوشتند، حملهها آغاز میشد و نان و غذای مردم تبدیل به چماق میشد بر سر روزنامه نگاران.
همه ما چه نویسندگان چه امامان جمعه و البته تلویزیون که به صورت کامل در اختیار اصولگرایان است، باید بدانیم، دغدغهها و مشکلات مردم از هر جنس و رنگی است و باید به آن پرداخت.
نمیشود چون بخشی از مردم با مشکلات معیشتی دست به گریبان هستند، چشم خود را به روی مسائل اجتماعی و فرهنگی ببندیم.
یا چون مشکلات فرهنگی و اجتماعی زیاد است دیگر به مسائل اقتصادی نپردازیم.
مشکلات امروز جامعه ایران به خاطر این است که در سالهای گذشته نگاه تبعیض آمیزی به مشکلات داشتهایم. سعی کردیم بحران اجتماعی و فرهنگی را سانسور کنیم و اجازه ندهیم خانوادهها به آنها آشنا شوند و همین باعث شد یکدفعه تمام این مشکلات، مثل گدازههای آتشفشانی بیرون بزند.
واقعا بیایم از نقدهای اجتماعی استقبال کنیم و برای آنها راهحل پیدا کنیم. کسانی که نقدهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارند، دلشان برای ایران میسوزد. دلشان برای مردم میتپد. آنقدر این جامعه درگیر سیاست شده است، آنقدر برخی منافع ملی را قربانی منافع فردی کردهاند، که کسی باور نمیکند، در گوشه کنار کشور هستند افرادی که دغدغه مردم دارند و نگران زندگی آنها به ویژه جوانان کشور هستند.