خبری که این روزها فراوان به گوش می رسد و به نوعی به یک خبر عادی در سر لیست اخبار روز تبدیل شده این است که این کنسرت نیز لغو شد.
گوش های شنوندگان به این دست اخبار عادت کرده به نوعی که دیگر شاید حساسیت خود را در عرصه اجتماعی و در بین مردم از دست داده است و عکس العمل جامعه در این موضوع به سمتی رفته است که چرا باید ناراحت شویم و عکس العمل نشان دهیم؟
زمانی که یک جامعه واکنش صریحی نسبت به یک موضوع اثر گذار از خود نشان ندهد باید به تحلیل و بررسی آن پرداخت و ایراد کار را پیدا کرد، زیرا تجربه نشان داده است که درست در همین زمان ناهنجاری های اجتماعی سر باز کرده و در فرهنگ جامعه رسوخ خواهد کرد و آن را دستخوش تغییر و تحولات اساسی خواهد کرد.
این شاید همان مورد کلیدی است که رییس جمهور متوجه آن شده و با بیان صریح این که “در این کشور قانون حکم فرما است و باید بر اساس آن عمل نمود” وزیر ارشاد را به خاطر سرپیچی از قانون مورد مواخذه قرار داده و صریحا اعلام کرد که “از نظر من هیچ وزیری نباید در برابر هیچ فشاری کوتاه بیاید و عقب نشینی کند، بی قانونی به نام دین بدتر است”.
نقطه درستی که رییس جمهور بر آن انگشت گذاشته و می خواهد ادامه بی قانونی را که از شهرهای مختلف کشور سر برداشته و از تریبون های رسمی اعلام می شود را با این سخن که “هر کسی که از صبح بیدار می شود و یک تریبون پیدا می کند نمی تواند قانون گذاری کند و وزیر نباید تبعیت کند” را به عنوان مجری قانون به پایان برساند.
باید گفت که در دهه چهارم انقلاب ما به چنان ثبات و نظمی رسیده ایم که دیگر از مرحله آزمون و خطا عبور کرده و دنبال تحقق برنامه های سند چشم انداز 20 ساله کشور می باشیم.
به دنبال نظم و ثبات و امنیتی که در کشور حاکم است یکی از چالش های اساسی که دغدغه عموم مردم و مسئولین نظام شده است موضوع آسیب های اجتماعی و اثرات روحی و روانی آن و از جمله مهمترین حوزه هایی که می بایست مورد توجه قرار گیرد اهمیت به حوزه فرهنگ و هنر و موسیقی می باشد و از آنجایی که موسیقی در طول تاریخ نقش پررنگی در زندگی مردم ایران داشته به نحوی که حتی بسیاری از اتفاقات و مبارزات تاریخی مردم در نبردها و جنگ های مهم و اسطوره ای ما نیز در قالب موسیقی های آیینی متبلور بوده است، اهمیت به این حضور ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
مسلما باید این را دانست که در سایه نظام جمهوری اسلامی ایران ابتذال فرهنگی مجال رشد و بالندگی پیدا نخواهد کرد و مردم فهیم ما نیز از جوان تا پیر به چنان پختگی و آگاهی از دنیای اطراف و فرهنگ رسیده اند که سعی در حفظ شان و منزلت تاریخ و فرهنگ و مذهب خود داشته باشند.
حال اگر قرار باشد که یک جامعه را از لذت معنوی فرهنگ خود به خصوص در موسیقی محروم کنیم آن ها چه جایگیزنی برای آن پیدا خواهند کرد و در چه مسیری گام خواهند گذاشت؟
آیا نه این است که فرهنگ وارداتی، جاذبه های دروغین خود را برای آن ها به نمایش می گذارد و نسل های جوان و تازه کشور که باید خوراک فرهنگی را از داخل مرزهای خود ابتیاع کنند نظر به آن سوی مرزها کرده و فرهنگ غربی را جایگزین می کنند؟
متولیان فرهنگی و انتظامی کشور می بایست پاسخگو باشند که در صورت بروز چنین روندی به صورت گسترده چه پاسخی برای آینده جامعه ایران اسلامی خواهند داشت؟
آیا می شود در دنیای فعلی با پاک کردن صورت مسئله جواب آن را هم پاک کرد و احساس کرد که موضوع حل شده است؟
آیا وزارت ارشاد که متولی فرهنگ سازی و حفظ میراث فرهنگی ما است با چند بیانیه می تواند بار این مسئولیت را از دوش بردارد به نوعی که افرادی بخواهند خود در این مقوله قانون گذاری کنند و برخی نیز با لغو مجوزها می توانند بگویند که موضوع را حل کرده اند؟
و جواب جوانان و شهروندانی که می خواهند موسیقی وطنی خود را در شهر خود و با خوانندگان مورد قبول خود بشنوند چه خواهد بود؟
باید گفت که این لغو ها نیز بگذرد و البته که در عرصه جهانی آنچه به جا می ماند و مانده و مرزها و دل ها را تسخیر خود کرده فرهنگ و تمدن برساخته شده از این فرهنگ ها بوده است پس تا فرصت است دوستان تدبیری اندیشه کنند، و البته جای امیدواری است که رئیس جمهور منتخب ملت این چنین محکم و استوار موضع خود را بیان کرد که امیدواریم متولیان امر آن را سرلوحه کار خود قرار دهند.