سفر نخست وزیر ژاپن به ایران که برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی و در اوج تنش میان ایران و آمریکا صورت می گیرد، چند روزی است که در صدر اخبار و تحلیل های رسانه های ایران و جهان قرار گرفته است. انجام این سفر پس از دیدار ظریف از ژاپن و همچنین سفر ترامپ به این کشور و مطالبی که در مورد بحث میانجیگری شینزو آبه میان ایران و ایالات متحده مطرح شده است، حساسیت های بسیاری را در خصوص این سفر ایجاد کرده و در برخی موارد تفسیرها و برداشت های جناحی از این رویداد، حاشیه هایی را نیز به وجود آورده است.
القای این تصور به جامعه که سفر نخست وزیر ژاپن می تواند نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا ایجاد کرده و دو کشور را به میز مذاکره هدایت کند سبب شده تا انتظارات، بدون توجه به واقعیت های موجود در عرصه بین الملل به خصوص با توجه به تداوم اعلام و اعمال تحریم های جدید از سوی آمریکا، نسبت به نتایج این سفر به طور کم سابقه ای افزایش یابد و این بالا رفتن توقعات، واکنش های مخالفان دولت و دلواپسان را نیز از هم اکنون به همراه داشته باشد و ماهیت این سفر را که می تواند یک فرصت بزرگ در عرصه دیپلماسی کشور برای انتقال پیام در جهت کاهش تنش های منطقه ای و بین المللی باشد را درگیر آفت همیشگی یعنی سوءاستفاده های جناحی و باندی کند. این حاشیه های روزافزون چنان گسترش یافته است که برخی دیپلمات ها و رسانه های ژاپنی به صراحت اعلام کرده اند که شینزو آبه حامل هیچ پیامی از سوی آمریکا نبوده و تنها در جهت کاهش تنش در منطقه و جلوگیری از وخیم تر شدن اوضاع خاورمیانه تلاش می کند و برخی مسئولان داخلی نیز در جهت پیشگیری از گمانه زنی های نامعقول به تشریح دلایل این سفر باهدف چشم انداز بهبود روابط میان ایران و ژاپن پرداخته اند.
قطعا با توجه به اختلافات بنیادین نظام جمهوری اسلامی با آمریکا و دشمنی روزافزونی که پس از انقلاب از سوی ایالات متحده شاهد بوده ایم و در سال های اخیر در تحریم های ظالمانه تجلی ضد مردمی بیشتری یافته است، نباید و نمی توان انتظار فروریختن دیوار بلند بی اعتمادی بین دو کشور را که با پیمان شکنی برجامی ترامپ مرتفع تر شده است را در سفر یک میانجی بین المللی جستجو کرد، اما می توان با نگاهی منطقی و به دور از افراط و تفریط و با جلوگیری از ایجاد حواشی نامعقولی شبیه به آنچه در گزارش و تحلیل رسانه ملی در روز گذشته مطرح شد، به دستاوردی مهم در جهت تامین امنیت و منافع ملی دست یافت.
واقعیت این است که ژاپن به عنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان، از متحدان اصلی آمریکا در عرصه بین الملل محسوب می شود که سیاست خارجی آن بیش از حد متاثر از تصمیمات ایالات متحده است که همین امر می تواند نقطه امیدوار کننده ای باشد که در صورت هوشمندی دولت و نهادهای حاکمیتی موثر در سیاست خارجی برای بهره مندی حداکثری از حضور نخست وزیر ژاپن در ایران، این سفر به نقطه عطفی در انتقال شفاف انتظارات و پیام ها از سوی آمریکا و ایران تبدیل شود. نقطه عطفی که نه به عنوان آبی بر آتش چندین دهه تقابل، بلکه نقطه آغازینی برای ترسیم مسیری معقول در جهت کاهش و برطرف کردن تنش کنونی میان دو کشور بوده و شاید به بازگشایی روزنه ای برای بازگشت به مرحله عمل به تعهدات منطبق بر مذاکرات هسته ای منتهی شود.
نکته مهم دیگری که می تواند نخست وزیر ژاپن را به میانجیگری میان ایران و آمریکا و برخی متحدان منطقه ای آن ترغیب کند تامین بخش عمده ای از انرژی مورد نیاز این کشور از منطقه خاورمیانه است. افزایش تنش ها در منطقه که می تواند بخش مهمی از جریان انتقال نفت و گاز مورد نیاز جهان را مختل کند، بدون شک بر اقتصاد جهانی و به ویژه ژاپن تاثیرات مخرب و طولانی مدتی خواهد گذاشت که این امر علاوه بر کشورهای منطقه، کشورهای مختلف جهان را به صورت مستقیم و غیرمستقیم با چالش های اقتصادی مواجه خواهد کرد و همین موضوع سبب شده تا گروهی از میانجی های منطقه ای و جهانی همچون ژاپن برای بازگشت آرامش به منطقه غرب آسیا تلاش کنند.
به هر ترتیب مجموعه نهادهای تصمیم ساز در عرصه سیاست خارجی ایران به خصوص دستگاه دیپلماسی کشور وظیفه دارند تا از این فرصت کم نظیر بین المللی که با قرار گرفتن در صدر اخبار رسانه های داخلی و خارجی، قابلیت تاثیرگذاری افزونی یافته است، با برنامه ریزی دقیق و پیش بینی جمیع رخدادهای پیرامون این سفر، نهایت استفاده را در جهت تامین منافع ملی برده و در مسیر انتقال مطالبات منطقی و به حق کشورمان به جامعه جهانی و تشریح تاثیر تحریم های ظالمانه به عنوان تروریسم اقتصادی که مردم ایران را نشانه گرفته است، کمال بهره برداری را انجام دهند و در این میان رسانه ها ، مسئولان و صاحبان تریبون نیز باید خود را موظف به تعدیل انتظارات جامعه دانسته تا نتایج این سفر با برخی اظهارات غیرمنطقی و پیش داورانه به سرخوردگی از عملکرد دولت و حاکمیت منجر نگردد.