در سیل اخیر ایران نیز مناطقی که با توجه به بافت جمعیتی و قومی از قوام فرهنگی بیشتری برخوردار بودند و از جمله آموزش های درون عشیره ای در آنها قوی تر بود، رفتارهای انسانی تری داشتند کما این که همان دوست هلال احمری از روستاهایی می گفت که هلی کوپترهای هلال احمر برایشان کمک می بردند و آنها با اعلام این که “ما نیاز نداریم”، هلی کوپترها را به روستاهای بعدی دلالت می کردند.
در سفری که پاییز 1396 به ژاپن داشتم، دوستی ایرانی در آنجا پیدا کردم که اغذیه فروشی کوچکی داشت و بیست سالی بود که در توکیو زندگی می کرد.
درباره ژاپن و مردمش بسیار گفت و بسیار آموختم ولی در میان تمام چیزهایی که گفت یک نکته برایم قله بود: “نظام آموزشی ژاپن، یک سیستم پیش بین است؛ بدین معنا که مسیر زندگی عمومی دانش آموزان در سال های زندگی را می بیند و هر آنچه در موقعیت های آتی بدان نیاز پیدا می کنند را آموزش می دهد. مثلاً تمام آنچه یک فرد باید قبل، حین و بعد از زلزله انجام بدهد را به بچه ها می آموزند، یا درباره رفتار با توریست ها، پس انداز، مصدوم شدن، سبک تغذیه، معاشرت و … به آنها آموزش می دهند و این آموزش ها را آنقدر تکرار می کنند تا به ملکه ذهن بچه ها تبدیل شود.
این، دقیقاً نقطه مغفول نظام آموزشی ماست که در معنای خاص، آموزش و پرورش و آموزش عالی و در معنای عام علاوه بر این دو، نهادهای فرهنگی، تبلیغی و رسانه ای را نیز شامل می شود.
تا اینجای بحث را داشته باشید تا سری بزنیم به برخی مناطق سیل زده کشورمان. پیشتر به نقل از یکی از دوستان مطلع هلال احمری که خودش در مناطق سیل زده حضور میدانی دارد نوشتم که می گفت ما به اندازه سه برابر نیازهای غذایی مردم سیل زده، دپوی مواد غذایی داریم ولی در توزیع آن با مشکل مواجه هستیم: ” بسیاری از مردم در صف نمی ایستند، برای گرفتن اقلام امدادی هجوم می آورند، به یکی ده بسته می رسد و دیگری دست خالی می ماند! یا افرادی از برخی روستاها، به کامیون های حامل کمک ها حمله می کنند و نمی گذارند اقلام به روستاهای بعدی برسد، حتی در مواردی خلبانان و کمک خلبانان هلال احمر را کتک زده اند و نظایر این ها ! “
دنیا را آب می برد و نهادهای آموزشی ایران را خواب
واقعاً چنین وضعیتی از عدم آموزش صحیح مردم و فقدان فرهنگ سازی مناسب حکایت نمی کند؟ آیا جز این است که همه نظام آموزشی ایران از مهد کودک تا دانشگاه و این همه نهاد مدعی فرهنگی و تبلیغی و رسانه ای هنوز نتوانسته اند موضوع پیش پا افتاده ای به نام صف را به مردم یاد بدهند یا درباره رعایت حقوق همدیگر به ویژه در موارد بحرانی، آموزش دهند؟!
در همان ژاپن بعد از سونامی چند سال پیش، مردم بحران زده ای که برای خرید مواد ضرروی زندگی به یک فروشگاه زنجیره ای رفته بودند، وقتی با قطع برق و از کار افتادن سیستم صندوقداری فروشگاه مواجه شدند، هر آنچه از قفسه ها برداشته بودند را سرجایش گذاشتند و به آرامی از فروشگاه خارج شدند.
در سیل اخیر ایران نیز مناطقی که با توجه به بافت جمعیتی و قومی از قوام فرهنگی بیشتری برخوردار بودند و از جمله آموزش های درون عشیره ای در آنها قوی تر بود، رفتارهای انسانی تری داشتند کما این که همان دوست هلال احمری از روستاهایی می گفت که هلی کوپترهای هلال احمر برایشان کمک می بردند و آنها با اعلام این که “ما نیاز نداریم”، هلی کوپترها را به روستاهای بعدی دلالت می کردند.
اگر فقر فرهنگی و آموزشی نداشتیم، اولاً بسیاری از زمینه های خسارت بار سیل مانند ساخت و ساز در حریم رودخانه ها و تعرض به محیط زیست وجود نداشت و ثانیاً روند امدادرسانی، معقول تر و سریع تر پیش می رفت.
در ماجرای سیل، مجلسی ها، مسوولان وزارت راه و شهرسازی، نیرو و هواشناسی را به مجلس فراخواندند تا درباره احتمال کم کاری هر کدام از این دستگاه ها از آنها توضیح بخواهند. اما واقعیت این است که نه الزاماً خود سیل، که خسارت ها و حوادث بعد از سیل، علاوه بر دستگاه های مذکور، عمدتاً ناشی از کم کاری مستمر و نهادینه شده نهادهای آموزشی و فرهنگی است که البته هیچ کس توجهی بدان ها ندارد و ما، همچنان بدون آموزش های کافی به زندگی هایمان بر اساس آزمون و خطا ادامه می دهیم و مدام آسیب می زنیم و آسیب می بینیم.