ظريف مشاهده كرد كه نه خدمت بزرگ و تاريخي اش ارج نهاده مي شود و نه اجازه دارد علم ديپلماسي را آنگونه كه مي داند و اقتضاي نفع كشور است ، به كار گيرد، گو اين كه نه وزير خارجه ايران كه كه موجودي است براي توجيه در خارج و فحش خوردن در داخل! بنابراين چرا بايد مي ماند؟ خاصه آن كه او اساسا نيازمند پست وزارت نبود و برعكس، اين دستگاه ديپلماسي ايران بود كه از او اعتبار مي گرفت.
درست در زماني كه پرونده ايران با قطعنامه هاي متعدد شوراي امنيت، ذيل فصل هفتم منشور ملل بررسي مي شد و ايران از منظر حقوق بين الملل خطري براي صلح و امنيت جهاني محسوب مي شد و دقيقا در زماني كه تحريم هاي ضدايراني به اوج خود رسيده و منابع ارزي داخلي هم ته كشيده بود، متخصص ترين ديپلمات ايراني سكان وزارت خارجه و مذاكرات هسته اي را در دست گرفت و مصدق وار به دفاع از ايران در مجامع مختلف جهاني پرداخت.
تلاش هاي واقعا شبانه روزي او جواب داد، قطعنامه هاي شوراي امنيت عليه ايران لغو شدند، تحريم ها يكي يكي از بين رفتند، سرمايه گذاران خارجي به ايران سرازير شدند، شهرهاي توريستي ايران بعد از سالها رنگ گردشگران پرشمار خارجي را به خود ديدند، ناوگان هوايي فرسوده ايران در مسير نوسازي قرار گرفت، رونق به صادرات بازگشت، رشد اقتصادي ايران بعد از سالها مثبت و نرخ ارز تثبيت شد و …
همه اين ها مردمان ميهن دوست ايران را خرسند و اميدوار كرده بود اما رقباي سياسي ، دلواپس اين اتفاقات خوب بودند و در صدد راهي براي زمين زدن ظريف و برجام ؛ تا اين كه شگفتانه تاريخ معاصر به دادشان رسيد: ترامپِ ضدبرجام رييس جمهور آمريكا شد؛ اتفاقي خارج از اراده ظريف و حتي دموكرات هاي خود آمريكا.
بعد از آن همنوايي ديدني و عجيبي بين دلواپسان و ترامپ عليه برجام شكل گرفت. ترامپ كوشيد ايران را در جهان منزوي كند و دلواپسان در صدد زدن ريشه هاي داخلي برجام و هرگونه گفت و گو و تعامل با دنيا برآمدند.
دستگاه تبليغي دلواپسان با بي انصافي ، ناسپاسي و بي مروتي تمام، برجام كه راه تنفسي ايران را باز كرده بود را همانند يك خيانت جلوه دادند و در همان حال راه هاي ديپلماسي را بستند چندان كه تنها مسير قانوني ايران براي مبادلات بانكي (FATF) را نيز مسدود نگه داشتند .
ظريف مشاهده كرد كه نه خدمت بزرگ و تاريخي اش ارج نهاده مي شود و نه اجازه دارد علم ديپلماسي را آنگونه كه مي داند و اقتضاي نفع كشور است ، به كار گيرد، گو اين كه نه وزير خارجه ايران كه كه موجودي است براي توجيه در خارج و فحش خوردن در داخل! بنابراين چرا بايد مي ماند؟ خاصه آن كه او اساسا نيازمند پست وزارت نبود و برعكس، اين دستگاه ديپلماسي ايران بود كه از او اعتبار مي گرفت.
استعفاي نماد بارز ديپلماسي مي تواند نشانه هشدار دهنده اي باشد مبني بر اين كه ديپلمات ترين فرد ايران دريافته است كه اراده اي براي ديپلماسي در كشور وجود ندارد و سررشته امور در دست كساني است كه باوري به ديپلماسي ندارند.