این پسر و امثال او، احترام را دیدهاند. آنها دیدهاند وقی پدر پولدارشان وارد جایی میشود، همه به او احترام میگذارند و تا کمر برایش خم میشوند. آنها دیدهاند که ثروت در جامعه به مراتب بهتر از علم است. آنها میبینند بسیاری از آنهایی که به سراغ علم رفتند، هشتشان گرو نهشان است و آنهایی که به دنبال ثروت رفتند نانشان در روغن است.
با 27 سال سن پشت ماشین میلیاردی پدر نشسته است و با یک پراید تصادف میکند. راننده 20 ساله پراید که دانشجو هم بوده، کشته میشود. مردم لب به اعتراض میگشایند که چه خبرتووووونه؟ او و همراهانش هم سر خود را بالا میگیرند و میگویند، مُرده که مُرده، دیهاش را میدهیم.
او وقتی پشت پورشه میشنید، تصور میکند همه شهر نوکر او هستند و باید در برابرش خم و راست شوند. جوانک حق دارد چنین تصوری داشته باشد. در جامعه پولزده باید شاهد چنین رفتاری هم باشیم.
این پسر و امثال او، احترام را دیدهاند. آنها دیدهاند وقی پدر پولدارشان وارد جایی میشود، همه به او احترام میگذارند و تا کمر برایش خم میشوند. آنها دیدهاند که ثروت در جامعه به مراتب بهتر از علم است. آنها میبینند بسیاری از آنهایی که به سراغ علم رفتند، هشتشان گرو نهشان است و آنهایی که به دنبال ثروت رفتند نانشان در روغن است.
مرگ انسانیت زیر دست و پای پولپسر پورشه نشین را محاکمه نکنید….
آنها دیدهاند که دراین جامعه با پول میشود همه کار کرد. آنها به جشم دیدهاند هزار کار محال با اسکناس حل شده است. حالا چه انتظاری باید از این جوانها داشت. از جوانهایی که شغلشان تفریح کردن با پول پدر است.
جان یک آدم را میگیرند و میگویند فدای سرمان، پولش را میدهیم! پولش را میدهند و دوباره پشت ماشین میلیاردی پدر مینشینند و روز از نو روزی از نو.
این بچهها را نباید محکوم کرد. آنها تربیت شدهی ما هستند. اولین کسی که باید پشت میز عدالت بنشینند کسانی که هستند که جامعه را به این سمت کشاندهاند. کسانی که با رفتار خود باعث شدهاند پولداری تبدیل به یک حُسن بزرگ در جامعه شود.
در جامعهای که همه دوست دارند پولدار باشند، نمیشود به دنبال انسانیت گشت. چه دختر و پسرهایی که برای تامین آینده خود، به دنبال یک شوهر و یا همسر پولدار میگردند. برای آنها عشق معنا ندارد و رفاه و پولداری جای آن را گرفته است.
در جامعهای که اگر به دنبال پول نباشی و چشم خود را به روی مادیات ببندی، عقب افتاده و امل خطاب میشوی، چه انتظاری میشود از جوانکی داشت که پشت ماشین میلیاردی پدر نشسته است.
در جامعه ایران زمانی پدر و مادرها دوست داشتند، فرزندشان خلبان، دکتر یا مهندس شود اما حالا بسیاری از آنها دوست دارند فرزندشان پولدار باشد. از چه شیوهای اصلا مهم نیست!
در زمانهای نه چندان دور در جلسات خواستگاری ابتدا از محاسن اخلاقی و تحصیلات ماه داماد سخن میگفتند و بعد به سراغ پول و خانه میرفتند اما حالا از ثروت و خانه میپرسند و بعد به سراغ خلقیات خواستگار محترم میروند.
جامعه ایران عوض شده است. انسانیت توسط پول دفن شده است و یکه تازی میکند.