باید به ترامپ گفت: تا زمانی که شرایط مناسب برای مذاکرات فراهم نشده و اراده واقعی در هیات حاکمه آمریکا برای دیپلماسی حاصل نشود، باید همچنان در انتظار “عکس یادگاری” بماند.
“دونالد ترامپ” اراده سیاسی لازم برای حصول به نتایجی عملی و پایدار در عرصه سیاست خارجی و روابط بینالمللی ندارد و تنها به دنبال ” شوآف” سیاسی و تبلیغاتی است.
با تحولات و اقدامات دولت ترامپ در 2 سال و 4 ماه گذشته در عرصه سیاست خارجی آمریکا شاید برای کمتر ناظری شک و شبههای در موارد زیر وجود داشته باشد:
1- دونالد ترامپ فاقد یک استراتژی مشخص و منسجم در زمینه مسایل مربوط به سیاست خارجی ایالات متحده آمریکاست. تنها استراتژی منسجم او “استراتژی انتخاباتی” او برای همراه و راضی نگه داشتن طیفی از آمریکایی هاست که در سال 2016 به او رای داده اند و امیدوار است همچنان رای این طیف را در سبد انتخاباتی 2020 خود نیز داشته باشد.
2- او تنها به دنبال بر هم زدن و نفی دستاوردها و سیاستهای گذشته ایالات متحده آمریکاست و رسالتی که برای خود قابل است در گام نخست خط بطلان کشیدن و خروج آمریکا از توافقها و قراردادها و پیمانهاست و ساخت و ایجاد سازوکارهای جدید الزاما جرء دغدغههای او نیست.
3- او به گونهای “هیستریک” به هر آنچه میراث دولت اوباماست حساسیت دارد و در تلاش است میراثی او او بر جای نماند.
4- ترامپ تنها و تنها رایدهندگان و حامیان خود را در کانون توجه خود قرار داده و هر آنچه میکند و نمیکند برای به دست آوردن دل آنهاست. او رییس جمهوری تمامی آمریکا نیست؛هر چند این عنوان را یدک می کشد. او در بیشینه ترین حالت رییس جمهوری طیف راست حزب جمهوریخواه و قشری از آمریکاییهاست که به او رای داده اند.
با در کنار هم گذاشتن 4 گزاره فوق که شاید اندک ناظرانی درباره صحت آنها تردید داشته باشند، مانورهای دیپلماتیک اخیر ترامپ در قبال دیگر کشورها و به ویژه کشورهایی که ایالات متحده آمریکا نسبت به آنها حالت تخاصم دارد، معنا و مفهوم مییابد.
ترامپ به دیپلماسی چند جانبه اهمیتی نمیدهد و اساسا در 2 سال و 4 ماه گذشته هر کاری کرده تا دیپلماسی چندجانبه و همکاریجویانه بینالمللی را تضعیف کند و در مقابل در تلاش است دیپلماسی دوجانبه “قلدر مابانه” خاص خود را با کشورها برقرار کند.
او در چارچوب همین رویکرد به جنگ تجاری دو به دو با دیگر کشورها – از جمله چین و اتحادیه اروپا- روی آورده و به دیپلماسی بیحاصل دوجانبه ” عکس گرفتن و گفتگو کردن با رهبر کره شمالی” دست یازیده است.
درباره جمهوری اسلامی ایران نیز او رویکرد فشار حداکثری را در پیش گرفته و از سوی دیگر گهگاه مانور دیپلماتیک نیز میدهد و خود را مشتاق دیدار با رهبران ایران نشان میدهد. دولت او از سویی ایران را زیر شدیدترین تحریمهای اقتصادی و جنگ اقتصادی و تبلیغاتی تمام عیار گرفته و از سوی دیگر در تدارک اعزام نیروهای نظامی بیشتر به بهانه و در واقع دستاویز “تهدیدات ناشی از ایران” در منطقه است و از سوی دیگر ترامپ به حالتی ملتمسانه از رهبران جمهوری اسلامی ایران میخواهد که به او تلفن کرده و با او گفتگو کنند!
او گفتگو را برای گفتگو میخواهد و به نظر میرسد نفس گفتگو برای او اهمیت دارد.
او بسیار مشتاق عکس گرفتن با رهبرانی از جمهوری اسلامی ایران است و این عکسها را برای آرشیو دستاوردهای سیاست خارجی خود در جریان کارزار انتخاباتی 2020 خود نیاز دارد؛ اما بسیار بعید می نماید او در پس – و یا حتی برای انجام – این گفتگو بخواهد امتیاز خاصی به ایران بدهد. او میکوشد ایران را پای میز مذاکره بیاورد و خبرنگاران و عکاسان را از سرتاسر دنیا به محل کنفرانس گردآورد؛ یعنی مشابه همان کاری که دو مرتبه با رهبر کره شمالی انجام داد، اما دستاورد این دیپلماسی ترامپی برای “کیم جونگ اون” در نهایت – تا اینجای کار- به “سرخوردگی” و پناه بردن به متحدان سنتی همچون روسیه و آزمایش موشکی دوباره انجامیده است.
پیشنهاد اخیر ترامپ به مقامات جمهوری اسلامی و دادن شماره تلفن موبایل او از سوی وزارت امور خارجه آمریکا به سفارت سوییس در تهران برای تماس احتمالی مقامات ایران با او نیز در همین راستاست.
ترامپ در آستانه آغاز کارزار انتخاباتی 2020 آمریکا به این مانورهای دیپلماتیک نیاز دارد و میخواهد به رایدهندگان آمریکایی و رقبای خود بگوید : آن قدر در دیپلماسی و “هنر معامله! ” سررشته داشته که توانسته روسای کشورهای مخالف آمریکا را به پای میز مذاکره بکشاند؛ کاری که از سوی روسای جمهوری پیش از او در آمریکا- چه دموکرات و چه جمهوریخواه- صورت نگرفته است.
حال این سوال مطرح است که آیا میتوان” این حس نیاز ترامپ” را تبدیل به امتیاز کرد؟
پاسخ به این سوال به طور مشخص منفی است. برای خنثی کردن این تاکتیک ریاکارانه ترامپ تنها کافی است شرایط و پیش شرط یک مذاکره عادلانه و منصفانه را به او و تیم سیاسی او گوشزد کرد.
باید به دولت ترامپ این پیام را داد که جمهوری اسلامی ایران اهل مذاکره و دیپلماسی است و این را در جریان مذاکرات معطوف به “برجام” و پس از آن با پایبندی به این توافق بینالمللی ثابت کرده است، اما مشکل کار در رویکرد دولت ترامپ است که به دنبال “شوآف” سیاسی است و بدون داشتن استراتژی مشخص و اراده کافی، مذاکره را با پشتوانه فشار اقتصادی و سیاسی و نظامی تنها برای مذاکره و “شوآف تبلیغاتی” میخواهد و از سوی دیگر افرادی در تیم سیاسی او هستند که واقعا به دنبال توافق و دیپلماسی نیستند بلکه با در پیش گرفتن سیاستهای خصمانه و خطرناک تنها در پی برآورد کردن انتظارات و خواستهای برخی رقبای متخاصم منطقهای ایران هستند و همانند “بردگان زرخرید” این کشورها – اسراییل و سعودی- در کابینه ترامپ عمل میکنند.
باید به ترامپ این پیام را رساند؛ شاید با همان شماره تلفنی که اخیرا به سفارت سوییس داده اند؛ باید به او گفت: تا زمانی که شرایط مناسب و نسبتا برابری برای مذاکرات فراهم نشده و اراده سیاسی و واقعی در هیات حاکمه آمریکا برای دیپلماسی حاصل نشود، باید همچنان در انتظار “عکس یادگاری” بماند.