نقد با نفی تفاوت دارد. با طلبکاری مداوم تفاوت دارد، با بیعملی اما متوقع بودن تفاوت دارد. مطالبهگری با طلبکاری تفاوت دارد. تا زمانی که این موضوع را درک نکنیم، شماتت دیگران آسان است.
دوستی دارم که در مهمانی یا زمان تماس تلفنی حرفش را با گله از این و آن شروع میکند و به پایان میبرد. از اینکه به فلانی رو انداخته ولی به او پول قرض نداده، از اینکه هیچکس در فامیل قدر او را نمیداند، از اینکه رئیساش به او مساعده نمیدهد، از اینکه مدیر ساختمان محل سکونتش وظیفهاش را درست انجام نمیدهد، از اینکه شهرداری جدولکشی خیابان محل سکونتش را رنگ نمیزند و …
مدام گله میکند اما نمیگوید هر کس به او قرض داده، یا پس نگرفته یا با التماس گرفته، نمیگوید خودش در سور و سوگ فامیل هرگز قدمی برنمیدارد، نمیگوید در اداره یکی از بینظمترین کارمندان است، دیر میرود، زود میآید به قول خودش میپیچاند و بارها سابقه پرخاشگری با همکاران را دارد، نمیگوید که شارژ ساختمان را چندماه یک بار با مکافات و پیگیری مدیرساختمان پرداخت میکند، نمیگوید به پرداخت مالیات از اساس مخالف است و حتی کیسه زبالهاش را سر ساعت توی سطل نمیاندازد و … اما بزرگوار همیشه از همه طلبکار است.
ریشه این طلبکاری همیشگی ما از همه در کجاست؟ اینکه قدمی برنمیداریم اما انتظار داریم دیگران به ما سرویس بدهند. اینکه حتی وقتی کسی بلند میشود و تلاش میکند به جای تحسین کردنش، ذره بین میگذاریم و تمام کارهایش را برای یافتن یک خطا و خلل احتمالی زیر سوال میبریم و در بوق و کرنا میکنیم اما حاضر نیستیم کار خوبش را تحسین کنیم، حاضر نیستیم بپذیریم تنها دیکته نانوشته غلط ندارد. خودمان گامی بر نمیداریم اما مدام کار دیگران را به چالش میکشیم و اگر کسی گله کُند اسمش را نقد میگذاریم!
نقد با نفی تفاوت دارد. با طلبکاری مداوم تفاوت دارد، با بیعملی اما متوقع بودن تفاوت دارد. مطالبهگری با طلبکاری تفاوت دارد. تا زمانی که این موضوع را درک نکنیم، شماتت دیگران آسان است. ایراد گرفتن به همه آسان است. دشواری زمانی شروع میشود که بپذیریم ما هم بخشی از مشکل هستیم و اگر در آرزوی بهبود شرایط هستیم باید به بخشی از راه حل هم تبدیل شویم نه اینکه طلبکارانه در گوشهای بایستیم و توقع داشته باشیم دیگران سوپرمن باشند و مثل فرشتهها بیعیب و نقص همه کارها را انجام دهند تا ما در شرایط بهتری زندگی کنیم.
ریشه طلبکاری ملی ما کجاست؟
آدمهای طلبکار یک عدم رضایت درونی دارند که آن را با خودشان مدام حمل میکنند، اما به جای پرداختن به درون یا اقدام عملی، از دیگران توقع ترمیم این رضایت را دارند، آدمهای طلبکار شخصیتهای برجستهای نیستند و مخالفخوانی مداوم و ایرادگرفتن از همه، نشانه روشنفکری و خرد نیست، دوران پادشاهیها به سرآمده و هیچکس ملکه و شاه نیست که دیگران موظف باشند مقابلش کرنش کنند و آرزوهای او را تحقق ببخشند و او باز هم طلبکار باشد که ای نوکر خانهزاد! غذایت شور بود!
اگر در آرزوی روزهای خوب هستیم، دست از طلبکاری مداوم برداریم. از همسر، از فرزند، از رئیس، از دولت، از پروردگار …. مطالبهگری باشیم اما یادمان نرود که توقع صرف و طلبکاری تا وقتی که خودمان هم قسمتی از راهحل نشدهایم و گامی برنداشته ایم فقط به ترویج یاس و نومیدی در زانوان کسانی میانجامد که به جای گلهگذاری بیحاصل قصد انجام کاری را دارند.