در پی انتشار یادداشت عصر ایران درباره حسین هدایتی و اشاره به این که روزنامهنگاران پیش بینی میکردند اما بیم شکایت بود یک فعال رسانهای از پیشینۀ افشاگری برخی رسانهها در این باره نوشته است…
سید عمار کلانتری
این روزها تصاویر حسین هدایتی دولابی، در همه جا دیده می شود. مصاحبه او در دادگاه از تلویزیون پخش میشود، شبکههای اجتماعی کلیپهای او را منتشر میکنند و روزنامهنگاران و تحلیل گران مطلب می نویسند و عده ای خواهان اشد مجازات برای این متهم اقتصادی میشوند.
اخیرا هم سایت «عصر ایران» در مطلبی به قلم جناب مهرداد خدیر از روزنامهنگاران پیشکسوت به این موضوع پرداخته و در عبارتی که به نوعی شاهبیت این تحلیل است، آورده است:
«بسیاری از موارد اتهامی حسین هدایتی و امثال او به ذهن روزنامهنگاران هم رسیده بود. اما وقتی راستراست راه میرود و پول خرج میکند و اگر رسانهای بنویسد شکایت میکنند، مدیران ترجیح میدهند به این موضوعات نپردازند و اینگونه است که باید صبر کنی و صبر کنی و تنها گزارش محاکمه را منتشر کنی که اگر بازگشت پول در کار نباشد، این گزارشها نوشداروی پس از مرگ سهراب است.»
برای اطلاع افکارعمومی باید گفت اتفاقا حدود یک دهه قبل، یعنی پیش از اینکه جناب هدایتی، بسیاری از شاهکارهای خود را به عرصه اجرا برساند، سایتهای آینده نیوز و بازتاب امروز، افشاگری درباره او را آغاز کردند؛ افشاگری هایی که برپایه ادعاهای بدون مدرک نبود، تصاویر روزنامههای رسمی شرکتهای هدایتی منتشر و سرگذشت وی که از شرکتهای پیمانکاری شهرداری در دهه هفتاد آغاز شد و با پیوند با سیاست از طرقی توانسته بود صدها میلیارد تومان به قیمت دهه هشتاد (هزاران میلیارد تومان به قیمت امروز) را با راه زد و بند به دست بیاورد، بیان شد و اینکه چگونه از دولاب سر از گرانترین مناطق شهر و کشورهای حاشیه خلیجفارس درآورد.
هدایتی مسیر رشد را در اقتصاد و فرهنگ ناسالم به خوبی دریافته بود؛ برای یکی از […] مشهور که برخی همین الان هم روی سرش قسم میخورند، منزلی در بهارستان خرید و ستارههای ورزشی و هنری از سوی دیگر را در خدمت خود درآورد.
افشای پولهای هنگفتی که هدایتی در حوزه خصوصی خود هزینه کرد، موجب یک رسوایی و جنجال خبری میشد، اما به دلیل رعایت حریم اخلاقی، از این کار خودداری کردیم و فقط به طرح مطالب در حوزه اقتصادی، بدهیهای بانکی و پولشویی او بسنده کردیم.
اما چه اتفاقی افتاد؟ برخوردی با حسین هدایتی نشد، نهادهای نظارتی انگار امکان برخورد با حسین هدایتی را نداشتند، اما امکان برخورد با یک رسانه مستقل را داشتند و بنابراین ما را تحت فشار قرار دادند و هدایتی قدرتمندتر از گذشته به اقدامات خود ادامه داد.
حکایت امروز حسین هدایتی، حکایت اسفبار اقتصاد و فرهنگ و سیاست در جامعه ماست، حکایت بستن سنگ و باز گذاشتن …
دلیل پشت کردن بخش قابل توجهی از جوانان به ارزشها را نباید در چندشنبههای سفید و سیاه و فلان روزنامهنگار رسانه بیگانه جست، ریشه اصلی در امثال حسین هدایتی و ریزهخواران اوست..
به نظر می رسد مصونیت حسین هدایتی ظاهرا به پایان رسیده، اما برای حسین هدایتی های دیگر که ثروت خود را با قدرت پیوند زدهاند، باقی مانده است.
اما یک اصل دیگر همچنان باقی است. گناه کاری رسانههایی که مانند خروس بیمحل، بدون آنکه زمان مناسب رسیده باشد، سعی میکنند درباره امثال هدایتیها روشنگری کنند و به دلیل روشنگری بیموقعشان گناهکارند.
امروز که اخبار 20:30، چهره هدایتی را قبل از صدور رأی دادگاه پخش میکند، نوشتن درباره پرونده او هنر نیست، وظیفه اداری و رسمی رسانههای حاکمیت است و به همان اندازه که این نوشتن وظیفه است، آن روشنگری بیموقع گناه محسوب میشود.
پس آقایان نهادهای نظارتی، ما گناهکاریم و حتی از حسین هدایتی گناهکارتر؛ چراکه او زمانی مطابق جهت وزش باد عمل میکرد اما ما همیشه بیموقع و خلاف جهت رفتهایم؛ از این رو مستوجب تعقیب و برخورد هستیم، آری، ما گناهکاریم!