از قدیم در ضربالمثلهای ایرانی هست که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو». اکنون شاید از منظری بتوان همین ضربالمثل را برای موضوع FATF به کار برد. ما در شرایطی در حال تصمیمگیری درباره این موضوع هستیم که بیش از 180 کشور قبلاً تصمیم خود را گرفته و درباره پذیرش شروط این کارگروه نظر مثبت دادهاند. شکی در این وجود ندارد که بخشی از دغدغههای مخالفان لوایح چهارگانه میتواند درست و منطقی باشد اما مسأله این است که آیا در جهان فعلی منطقی و عقلانی است که به صورت خودخواسته از نظام مناسباتی جهانی کناره گرفت؟ آن هم به بهانه نپذیرفتن مسائلی که بیش از 180 کشور جهان آن را پذیرفتهاند.
منطق حکم میکند که این کشورها که هر کدام دیدگاه و روشی خاص در سیاست خارجی و تمایلات بینالمللی خود دارند، پیش از پذیرش شروط دغدغههای مشابهی داشته باشند و ضمن توجه به آن پذیرش این مسأله را بر عدم پذیرش آن ترجیح دادهاند. خصوصاً در این میان توجه به وضعیت کشورهایی که برای ما موقعیتی خاص دارند بسیار حیاتی است، قدرتهایی نظیر چین و روسیه یا کشورهایی نظیر عراق، سوریه و لبنان که یکی از دلایل مخالفت با این لوایح در داخل مسأله محدود شدن امکان کمک به همین کشورهاست.
ما نباید خود به دست خودمان ایران را تبدیل به بازیگری مستثنی در نظام جهانی از مفهوم منفی آن کرده و زیر بار فشارهایی برویم که بجز چند کشور انگشت شمار و البته با اهمیت دست چندم در صحنه بینالملل و اقتصادهایی عقب مانده، هیچ بازیگر مهم دیگری زیر بار آن نرفته است. بر اساس آنچه که تاکنون توضیح داده شده مشخص است که پذیرش شروط FATF برای کشورمان محدودیتهایی در پی خواهد داشت اما مسأله مهم چیز دیگری است. آن هم اینکه از یک سو تبعات و محدودیتهای عدم قبول این شروط چندین و چند برابر سنگینتر و حتی ویرانکنندهتر از محدودیتهای ناشی از پذیرش این شروط است و مسأله دیگر اینکه پذیرش شروط FATF بیش از آنکه برای کشور محدودیت در پی داشته باشد، موقعیتهای جدید برای شکوفایی وضعیت اقتصادی ایجاد خواهد کرد. موقعیتهایی که البته استفاده از آنها موکول به تلاشها و برنامهریزیهای درست داخلی است و نباید فکر کنیم که پذیرش شروط FATF میتواند خود به خود باعث شکوفایی اقتصاد شود.