بلوغ و پختگی از نشانههای چهل سالگی و رسیدن به دوران تکامل است و انقلاب اسلامی نیز پس از گذشت چهار دهه از استقرار و استحکام آن، نه در مواردی معدود، بلکه در همه ابعاد باید به یک تکامل قابل دفاع، مطابق با آرمانها و وعدهها رسیده باشد که یکی از مصادیق بروز و ظهور این تکامل میتواند چگونگی مواجهه تصمیمسازان و مدیران ارشد کشور با مطالبهگری مردم در خصوص چرایی کاستیهای فراوان و پاسخگویی شفاف در برابر سؤالات فراوانی باشد که ذهن مردم را به خود مشغول کرده است.
با یک نگاه منصفانه و به دور از تعصبات و تعارفات مرسوم و خطوط قرمز ساختگی، باید پذیرفت که پس از گذشت 40 سال از پیروزی انقلاب با وجود دستاوردهای فراوان، شاهد ضعفهای غیرقابل کتمان و در برخی موارد و مشکلات ناباورانهای در مواردی همچون اقتصاد، فرهنگ، سیاست، مسائل اجتماعی، هنجارهای اخلاقی و… هستیم که فرسنگها با آرمانها و شعارهای انقلاب اسلامی فاصله دارد و طبیعتاً این شکاف عمیق میان شعارها و دستاوردها که به کاهش سطح اعتماد عمومی و افزایش نارضایتیها منتج شده است، برآیند عملکرد تصمیم سازان و مجریانی است که به جز موارد بسیار نادر هیچگاه حاضر به پذیرش مسئولیت آنچه در تمام این چهار دهه رخ داده نبوده و به نوعی همه در مقام نقد طلبکارانه قرار گرفتهاند و قصور و اشتباه را در دیگران جستوجو و بایدهایی را برای گذر از بحرانها مطرح میکنند که مشخص نیست چه کسی و در چه جایگاهی باید به آن عمل کند. با یک نگاه اجمالی به انبوهی از همایشها، نشستها، مراسم مختلف مناسبتی، دیدارها و مصاحبهها بخصوص در سالهای پس از دفاع مقدس به یک وجه مشترک خواهیم رسید که همه و در خوشبینانهترین حالت اکثر مسئولان کشور در قوای سه گانه، نهادهای حکومتی، شوراها و در جایگاه های مختلف انتخابی و انتصابی و حتی سازمانهای خصوصی، تنها به بیان مشکلات و نقد عملکرد دیگران و فریاد بر گذشتگان متمرکز هستند و به نوعی نقش اپوزیسیون را به خود گرفتهاند و هیچکس حاضر به پاسخگویی در مورد عملکرد و اشتباه خویش در مقام تصمیمگیری و اجرا نیست، گویی هیچ نارسایی و ضعفی در کشور به سبب اشتباهات تصمیمگیران و مدیران در سطوح مختلف ایجاد نشده و طبیعتاً با این روند هیچگاه مسئولی هم برای قصوری که کشور را دچار چالش کرده مورد بازخواست قرار نمیگیرد و متأسفانه در گذر زمان و تکراری بیانتها، این رویه نامیمون به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده و پایانی بر آن نیز نمیتوان متصور بود، تا جایی که گسترش این نقادی طلبکارانه در مواردی خاص، افرادی را که باید علاوه بر پاسخگویی، مورد بازخواست نحوه مدیریت و عملکرد ضعیفشان قرار بگیرند در قالبی فراتر از اپوزیسیونهای خارج نشین قرار داده است. بیتردید بیان صریح این معضل بزرگِ رفتاری که گریبانگیر همه ما مسئولان شده است به معنی انکار انتقاد سازنده و اصلاح گرایانه نیست چرا که در تمام این سالها بیش از هر موضوعی در خصوص ضرورت نقد و نقدپذیری صحبت و قلم فرسایی صورت گرفته بلکه نیاز امروز و راه نجات کشور و افزایش اعتماد عمومی بهعنوان یک پشتوانه عظیم برای حکومت، تغییر و تبدیل رویه تکیه همگان بر جایگاه نقادی و خود حق پنداری به رویکرد پاسخگویی صریح و شفاف مسئولان در مقابل چرایی مشکلات فراوانی است که منجر به نارضایتی مردم بهعنوان صاحبان اصلی نظام و کشور شده و چالشهای امنیتی فراوانی را بخصوص در سالها و ماههای اخیر به وجود آورده و امید به آینده را تنزل داده است. با تأکید بر این ضرورت که همه مسئولان و نگارنده بهعنوان کسی که در 5 سال گذشته نمایندگی شهروندان تهرانی در شورای اسلامی شهر را به عهده داشتهام باید از انتقاد صرف و عدم پاسخگویی شفاف نسبت به عملکردها فاصله بگیریم، باید امیدوار بود تا در انقلابی مدیریتی، جشن چهل سالگی نظام به شکلگیری نهضت پاسخگویی مسئولان، پذیرش اشتباهات، اصلاح ساختارهای معیوب، مسئولیتپذیری مدیران و نفی استبدادهای کوچک و جزیرهای گریزان از شفافیت منجر شود تا شاهد سالمسازی و پویایی همه ارکان نظام و حکومت و مصون ماندن آن از انحراف از آرمانها باشیم که برای نیل به این هدف هر مسئولی و در هر جایگاه و با هر سابقهای باید خود را موظف به پاسخگویی در مقابل تصمیمات و عملکردها و اصلاح و جبران اشتباهات بداند که بیشک این مهم میتواند به پالایش و تحرک بیشتر مدیریت کشور و متقابلا به رضایتمندی مردم و اقتدار ایران اسلامی منتج شود